برایت از چه بنویسم . از مهری که دررود خانه قلبم جاریست یا از طوفانی سهمگین که در دلم غوغا به پا کرده و از اوراقی که سطر به سطر نام تو و عشق تو را در خود جای داده . . . ای مهربان ترین . دفترم صد برگ دارد و من هر صفحه را با نام تو و یاد تو پر کرده ام و سرانجام به زیبا ترین نکته هستی رسیده ام (بودن به یاد تو و به خاطر تو).
|
این سان که ذره های دل بی قرار من
سر در کمند عشق تو . جان در هوای توست
شاید محال نیست که بعد از هزار سال
روزی غبار ما را . آشفته پوی باد .
در دور دست دشتی از دیده ها نهان
بر برگ ارغوانی.
- پیچیده با خزان -
یا پای جویباری
- چون اشک ما روان -
پهلوی یکدیگر بنشانند
ما را به یکدیگر برسانند .
|